محل تبلیغات شما

ســـــــــــــــــــــــــــــــــلااااااااااااااااااااااااااااااااااام:/

حالتون خوبع؟؟

لطفا نظر بدین میاین تو وبلاگم خواهش میکنم

میخوام یه وبلاگ جدید بزنم

که رمان های یه دختر سیزده ساله ای هس  که خودش مینویسه و من براش وبلاگ درس میکنم و اونجا قرار میدم تورو خداااااااااا بیاین یه قسمتی از رمان رو میزارم

.

.

.

.

.

.

.

.

انتقام

نویسنده:آناهیتا

#_پارت_1

از بچگی کسی بهم اهمیت نمی داد!وقتی مهمون داشتیم،برای خوشامد گویی جلوی در می ایستادیم خوش آمد میگفتیم و سلام میدادیم.من اون موقع هشت سالم بود.داداشم آراد یازده سالش بود و آراز سیزده.

مهمونا به داداشام با مهربانی رفتار میکردن و جواب سلامشون رو گرم میدادن ولی وقتی به من میرسیدن اصلا نگاه نمیکردن بهم و رد میشدن

.

.

.

.

.

.

منتظرتون هستم تو وبلاگ جدید تعداد نظرات پست به دهتا برسع ادرس وبلاگو میگم

منتظر نظرات پر انرژیتون هستماااااا

یــــــــــــــــــــــــــــــو ه

انتخابات شورای دانش اموزی

یه ,وبلاگ ,بهم ,جدید ,سیزده ,رو ,وبلاگ جدید ,داداشام با ,با مهربانی ,به داداشام ,مهمونا به

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اوج Leaf of the quran **** برگی از قرآن